تبری شیطان (قرآن)وقتی که انسان دعوت شیطان را بپذیرفت، شیطان از او بیزاری میجوید، همچنین در قیامت از کسانی که او را پیروی کردند نیز اظهار بیزاری و تبری میکند. ۱ - تبری شیطان در قیامتشیطان در قیامت، از شریک قرار داده شدنش با خداوند در اطاعت از سوی انسانها تبری میجوید: وقال الشیطـن... انی کفرت بمآ اشرکتمون من قبل... و شیطان، هنگامی که کار تمام میشود، میگوید: ... من نسبت به شرک شما درباره خود، که از قبل داشتید، (و اطاعت مرا همردیف اطاعت خدا قرار دادید) بیزار و کافرم!»... . «کفرت» در آیه به معنای (تبری جستم) بوده و منظور از «اشرکتمون» اشراک در طاعت است نه عبادت. انی کفرت بما اشرکتمون من قبل، یعنی من از اینکه شما در دنیا مرا شریک خداوند گرفتید بیزاری میجویم. و مراد از شریک گرفتن، شریک در پرستش نبوده بلکه مراد شرک در اطاعت است، هم چنان که از خطابی که خدای تعالی به اهل محشر کرده و فرموده: الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین، نیز استفاده میشود. و این بیزاری جستن شیطان از شرک ورزیدن پیروان خود، مخصوص به شیطان نیست، بلکه خدای تعالی آن را از هر متبوع باطلی نسبت به تابع خود حکایت نموده که در روز قیامت اظهار میدارند که شرک ورزیدن شما جز یک وهم سرابی بیش نبوده و ما در این بین تقصیری نداریم، از ستمگران بودید و ستم شما جز از ناحیه خودتان نبود لذا عذاب دردناک حق شما است. ۲ - بیزاری شیطان از انسانشیطان از انسان، پس از پذیرش دعوت شیطان به کفر بیزاری میجوید: کمثل الشیطـن اذ قال للانسـن اکفر فلما کفر قال انی بریء منک انی اخاف الله رب العــلمین. کار آنها همچون شیطان است که به انسان گفت: «کافر شو (تا مشکلات تو را حل کنم)!» اما هنگامی که کافر شد گفت: «من از تو بیزارم، من از خداوندی که پروردگار عالمیان است بیم دارم!» خداوند سبحان برای یهود و منافقین مثلی زد و فرمود: (کمثل الشیطان) یعنی مثل منافقین در فریب داد نشان بنی النضیر را و شکست داد نشان آنها را مثل شیطانست. (اذ قال للانسان اکفر) ابن عباس گوید: آن انسان عابد بنی اسرائیل بود که شیطان باو گفت: کافر شو گوید در بنی اسرائیل عابدی برصیصا نام بود مدت زیادی خدا را عبادت کرد، و مستجاب الدعوه شد بیماران و دیوانگان را نزد او میآوردند، پس بدست او شفا یافته و خوب میشدند تا اینکه زنی از اشراف را که دیوانه شده بود برادرانش نزد او آوردند، پس نزد او گذارده و رفتند، پس شیطان مرتبا او را وسوسه کرده و زن را برای او آرایش و زینت میداد تا آنکه عابد با او آمیزش کرد، پس زن حامله شد و چون حملش ظاهر شد او را کشت و دفن کرد و چون این کار را کرد شیطان پیش یکی از برادرانش رفت و جریان را کاملا توضیح داد و گفت: که او را در فلان جا دفن کرده، پس به یک یک از برادرانش خبر داد، پس مردی برادرش را دیده و بگفت بخدا قسم شخصی خبری برای من آورده که بیان او برای من بزرگ است، پس این به آن بگو تا کم کم بگوش سلطان رسید پس پادشاه و مردم آمدند و او را از صومعه و دیرش پائین آورده و بازپرسی کردند پس اقرار کرد نزد ایشان جنایتی را که کرده بود پس سلطان فرمان داد تا او را بدار زدند پس چون بالای چوبه دار رفت شیطان برای او مجسم شده و گفت من بودم که تو را به این مهلکه و بدبختی و رسوایی انداختم پس آیا مرا اطاعت میکنی در آنچه که میگویم به تو تا تو را از هلاکت نجات دهم گفت: آری، گفت: مرا یک بار سجده کن، گفت: چگونه سجده کنم که من بالای چوبه دارم، گفت: من به اشارهام قبول دارم، پس با ایماء و اشاره سجده کرد و کفر بخدا ورزید و کشته شد، پس آن قول اوست: (کمثل الشیطان اذ قال للانسان اکفر). (فلما کفر قال انی بری ء منک) پس چون کفر ورزید شیطان گفت: من بیزارم از تو، خدا این مثل و قصه را برای بنی النضیر زد، هنگامی که مغرور بگفته منافقین شدند، سپس در موقع سختی از ایشان تبری جسته و آنها را تسلیم دشمن نمودند. ۳ - بیزاری شیطان از کافران مکهشیطان، از کافران مکه اعلام بیزاری کرد: واذ زین لهم الشیطـن اعمــلهم وقال لا غالب لکم الیوم من الناس وانی جار لکم فلما تراءت الفئتان نکص علی عقبیه وقال انی بریء منکم انی اری ما لاترون... • ولو تری اذ یتوفی الذین کفروا... و (به یاد آور) هنگامی را که شیطان، اعمال آنها (مشرکان) را در نظرشان جلوه داد، و گفت: «امروز هیچ کس از مردم بر شما پیروز نمیگردد! و من، همسایه (و پناه دهنده) شما هستم!» اما هنگامی که دو گروه (کافران، و مؤمنان مورد حمایت فرشتگان) در برابر یکدیگر قرار گرفتند، به عقب برگشت و گفت: «من از شما (دوستان و پیروانم) بیزارم! من چیزی میبینم که شما نمیبینید... . و اگر ببینی کافران را هنگامی که فرشتگان (مرگ)، جانشان را میگیرند... . در این آیات صحنه دیگری از جنگ بدر به تناسب آیاتی که قبلا در این زمینه گذشت و یا به تناسب آیه اخیر که سخن از اعمال شیطانی مشرکان در جنگ بدر میگفت ترسیم شده است. همانگونه که مردان حق در مسیری که در پیش دارند مورد تایید پروردگار و فرشتگان او هستند باطل گرایان و بد اندیشان در زیر چتر وسوسههای شیطانی و اغوای شیاطین خواهند بود. در بعضی از آیات گذشته چگونگی حمایت فرشتگان از جنگجویان بدر با تفسیرش گذشت، در اینجا در اولین آیه مورد بحث سخن از حمایت نافرجام شیطان نسبت به مشرکان به میان آمده است. نخست میگوید: و در آن روز شیطان اعمال آنها را در برابرشان آرایش و زینت داد، تا به کردههای خود خوشبین و دلگرم و امیدوار باشند (و اذ زین لهم الشیطان اعمالهم). تزیین و آرایش شیطان این چنین است که از طریق تحریک شهوات و هوسها و صفات زشت و ناپسند انسان چهره عملش را در نظرش آن چنان جلوه میدهد که سخت مجذوب آن میشود و آن را از هر جهت عملی عاقلانه و منطقی و دوست داشتنی فکر میکند. و به آنها چنین فهماند که با داشتن این همه نفرات و ساز و برگ جنگی هیچ کس از مردم امروز بر شما غالب نخواهد شد، و شما ارتشی شکست ناپذیرید (و قال لا غالب لکم الیوم من الناس). به علاوه، من نیز همسایه شما و در کنار شما هستم، و همچون یک همسایه وفادار و دلسوز به موقع لزوم از هیچگونه حمایتی دریغ ندارم (و انی جار لکم). این احتمال نیز در تفسیر این جمله داده شده است که منظور از کلمه جار، همسایه نیست بلکه کسی است که امان و پناه میدهد، زیرا عادت عرب بر این بود که افراد و طوائف نیرومند در موقع لزوم به دوستان خود پناهندگی میدادند، و در این موقع با تمام امکانات خویش از وی دفاع مینمودند، شیطان به دوستان مشرک خود پناهندگی و امان نامه داد. اما به هنگامی که دو لشکر با هم در آویختند و فرشتگان به حمایت لشکر توحید برخاستند و نیروی ایمان و پایمردی مسلمانان را مشاهده کرد به عقب بازگشت و صدا زد من از شما (یعنی مشرکان) بیزارم (فلما تراءت الفئتان نکص علی عقبیه و قال انی بری ء منکم). ۴ - عوامل اعلان بیزاری شیطان۴.۱ - مشاهده فرشتگان الهیمشاهده فرشتگان الهی برای امداد مسلمانان ، عامل اعلان بیزاری شیطان از لشکر کفر بود: واذ زین لهم الشیطـن اعمــلهم وقال لا غالب لکم الیوم من الناس وانی جار لکم فلما تراءت الفئتان نکص علی عقبیه وقال انی بریء منکم انی اری ما لاترون... شیطان به دوستان مشرک خود پناهندگی و امان نامه داد. اما به هنگامی که دو لشکر با هم در آویختند و فرشتگان به حمایت لشکر توحید برخاستند و نیروی ایمان و پایمردی مسلمانان را مشاهده کرد به عقب بازگشت و صدا زد من از شما (یعنی مشرکان) بیزارم (فلما تراءت الفئتان نکص علی عقبیه و قال انی بری ء منکم). و برای این عقب گرد وحشتناک خویش دو دلیل آورد: نخست اینکه: گفت من چیزی میبینم که شما نمیبینید (انی اری ما لا ترون). من به خوبی آثار پیروزی را در این چهرههای خشمگین مسلمانان با ایمان مینگرم، و آثار حمایت الهی و امدادهای غیبی و یاری فرشتگان را در آنها مشاهده میکنم، اصولا آنجا که پای مددهای خاص پروردگار و نیروهای غیبی او به میان آید من عقب نشینی خواهم کرد. دیگر اینکه، من از مجازات دردناک پروردگار در این صحنه میترسم، و آن را به خود نزدیک میبینم (انی اخاف الله). مجازات خداوند هم چیز سادهای نیست که بتوان در برابرش مقاومت کرد بلکه، کیفر او شدید و سخت است (و الله شدید العقاب). ۴.۲ - ستمکار بودنستمکار بودن، از عوامل تبری شیطان از مشرکان است: وقال الشیطـن... انی کفرت بمآ اشرکتمون من قبل ان الظـلمین لهم عذاب الیم. و شیطان، هنگامی که کار تمام میشود، میگوید: ... من نسبت به شرک شما درباره خود، که از قبل داشتید، (و اطاعت مرا همردیف اطاعت خدا قرار دادید) بیزار و کافرم! » مسلما ستمکاران عذاب دردناکی دارند! جمله «ان الظالمین» به قرینه سیاق ادامه و تکمیل سخن شیطان و افاده کننده تعلیل است. از این آیه به خوبی استفاده میشود که وسوسههای شیطان هرگز اختیار و آزادی اراده را از انسان نمیگیرد بلکه او یک دعوت کننده بیش نیست، و این انسانها هستند که با اراده خودشان دعوت او را میپذیرند، منتها ممکن است زمینههای قبلی و مداومت بر کار خلاف وضع انسان را به جایی برساند که یک نوع حالت سلب اختیار در برابر وسوسهها در وجود او پیدا شود، همانگونه که در بعضی از معتادان نسبت به مواد مخدر مشاهده میکنیم، ولی میدانیم چون سبب این نیز حالت اختیاری بود، نتیجه آن هر چه باشد باز اختیاری محسوب میشود!. ضمنا شیطان به این ترتیب پاسخ دندان شکنی به همه کسانی که گناهان خویش را به گردن او میاندازند و او را عامل انحرافات خود میشمرند و به او لعنت میفرستند میدهد، و این طرز منطق عوامانه را که گروهی از گنهکاران برای تبرئه خویش دارند میکوبد. در حقیقت سلطان حقیقی بر انسان اراده او و عمل او است و نه هیچ چیز دیگر. در اینکه ان الظالمین لهم عذاب الیم، دنباله سخنان شیطان است یا جمله مستقلی است از ناحیه پروردگار، در میان مفسران گفتگو است، اما بیشتر چنین به نظر میرسد که جمله مستقلی است از طرف خداوند که در پایان گفتگوی شیطان با پیروانش به عنوان یک درس آموزنده فرموده است. ۴.۳ - ترس از خداترس از خدا، عامل تبری شیطان از مشرکان بود: واذ زین لهم الشیطـن اعمــلهم وقال لا غالب لکم الیوم من الناس وانی جار لکم فلما تراءت الفئتان نکص علی عقبیه وقال انی بریء منکم انی اری ما لاترون انی اخاف الله والله شدید العقاب. و (به یاد آور) هنگامی را که شیطان، اعمال آنها (مشرکان) را در نظرشان جلوه داد، و گفت: «امروز هیچ کس از مردم بر شما پیروز نمیگردد! و من، همسایه (و پناه دهنده) شما هستم!» اما هنگامی که دو گروه (کافران ، و مؤمنان مورد حمایت فرشتگان) در برابر یکدیگر قرار گرفتند، به عقب برگشت و گفت: «من از شما (دوستان و پیروانم) بیزارم! من چیزی میبینم که شما نمیبینید من از خدا میترسم، خداوند شدید العقاب است!» کمثل الشیطـن اذ قال للانسـن اکفر فلما کفر قال انی بریء منک انی اخاف الله رب العــلمین. کار آنها همچون شیطان است که به انسان گفت: «کافر شو (تا مشکلات تو را حل کنم)! » اما هنگامی که کافر شد گفت: «من از تو بیزارم، من از خداوندی که پروردگار عالمیان است بیم دارم!» از ظاهر سیاق استفاده میشود که منظور از شیطان، ابلیس، و منظور از انسان، آدم ابوالبشر نیست، بلکه منظور از اولی جنس شیطان، و از دومی جنس آدمیان است که شیطان هر انسانی او را به سوی کفر دعوت نموده و برای اینکه دعوتش را بپذیرد متاعهای زندگی دنیا را در نظرش زینت داده، و روگردانی از حق را با وعدههای دروغی و آرزوهای بیجا در نظر وی جلوه میدهد، و او را گرفتار کفر میسازد، به طوری که در طول عمر از کفر خود خرسندی هم میکند تا آنکه نشانههای مردن یکی پس از دیگری برسند، آن وقت به تدریج میفهمد آرزوهایی که شیطانش در دلش افکنده سرابی بیش نبوده و یک عمر فریب آن سراب را خورده، و با خیال بازی میکرده، آن وقت همان شیطان خود را کنار کشیده، میگوید: من از تو و رفتار تو بیزارم، و نه تنها به وعدههایش عمل نمیکند، بلکه این سوز را هم به او میگذارد که انی بری ء منک انی اخاف الله رب العالمین. و کوتاه سخن آنکه: مثل منافقین در اینکه مردم بنی النضیر را به مخالفت با رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم وا داشته، و وعده نصرتشان دادند، و سپس بی وفایی کرده، وعده خود را خلف نمودند، نظیر مثل شیطان است در اینکه انسان را به سوی کفر میخواند، و با وعدههای دروغیاش فریبش داده، به کفر وادارش میکند. و در آخر از او بیزاری جسته، بعد از یک عمر کفر ورزیدن، در روزی که بسیار به کمک نیازمند است تنهایش میگذارد. ۵ - پانویس۶ - منبعمرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۷، ص۳۲۷، برگرفته از مقاله «تبری شیطان». |